السلام علیک یا علی بن محمدالباقر! روز جمعه یازدهم مهرماه سال جاری 1319 سال است که در منطقه ی اردهال کاشان مراسم کربلایی بر پا می گردد و دوستداران اهل بیت علیهم السلام حماسه ی خونین فرزند بلافصل پنجمین امام همام شیعیان حضرت سلطان علی بن امام محمد باقر(ع) و یاران شهیدش را گرامی می دارند.برای آشنایی بیشتر علاقه مندان خلاصه ی شناسنامه ی آن بزرگوار تقدیم می گردد: اسم: علی (کنیه: اباالحسن ،لقب: طاهر ) پدر: محمد بن علی بن الحسین علیهماالسلام مادر: ام ولد ( نام او زینب، لیلا، ام حکیمه ) اولاد: احمد و فاطمه نوع مسؤولیت: نایب خاص امام پنجم و ششم سال اعزام به کاشان و فین: حدود 113هجری قمری حاکم دوران اعزام: هشام بن عبدالملک ( 105-125) سال شهادت: 27 جمادی الثانی سال 116 هجری قمری چگونگی شهادت: جدا شدن سر از بدن قاتل: ارقم شامی ملعون مقدار فاصله ی زمانی با کربلای حسینی: حدود 55 سال در ضمن تعداد یکصد تن از صحابه و یاران ایشان نیز که در این واقعه به شهادت رسیده اند، در سردابه ی جنب ضریح واقع در ایوان صفا قراردارند در سال 1313 هجری قمری دربالای این سردابه به وسیله ی اعتضاد الدوله حاکم وقت قم باز می شود و او یکصد تابوت را مشاهده می کند و اجساد یاران آن حضرت را می شمارد. بار دیگر در سال 1341 هجری شمسی دریچه ی بالای سردابه به امر فقیه اهل بیت علیهم السلام حضرت آیت الله مرعشی نجفی گشوده می شود و به امر ایشان چندین نفر از معتمدین وارد سردابه می شوند و گزارش اعتضادالدوله مورد تأیید قرار می گیرد. طبق گواهی مجدد آن ها صد تخته تابوت در ردیف های سه تا سه تا روی هم چیده شده بوده است و روی سه تای از آن ها باز و بدن ها تازه و سالم بوده است، بلکه فقط خشک شده و رنگ بدن به سبزی می زده است و در دیوار آخر سردابه سنگی نصب شده و روی آن نوشته شده: سید رکن الدین مسعود( به سال) 954. مثنوی زیر سروده ی ذاکرالحسین « سید رضا راستگو»ست که اخیراً برای راقم این سطور ارسال نموده اند: این جا بهشت خاک کاشان اردهال است * با اجازه جناب راستگو ، رسم الخط رهق را به جای رحق برگزیدیم زیرا در کتیبه ای که از عصر صفوی بر سردر ورودی مسجد تاریخی میرعماد کاشان قرار گرفته است، همین رسم الخط انتخاب شده است. رهق همان راه حق است که مد نظر اهالی می باشد و ارتباطی به مفاهیم غیر فارسی آن ندارد. در لغت نامه دهخدا، فرهنگ جغرافیایی ایران،کتاب تاریخ کاشان و پسوندهای شناسنامه ای مردم این سامان به همین شکل قابل دست یابی است. امیدوارم جناب راستگو این جسارت مارا عفو بفرمایند.جهت اطلاع کسانی که با توابع کاشان آشنایی ندارند یادآور می شود که رهق روستایی خوش آب و هوا و زیبا در نزدیکی مشهد اردهال و همسایه ارمک و کله(زادگاه کمال الملک غفاری نقاش معروف)می باشد.
این جا تجلیــگاه یـــاران اردهال است
این جـا زمیــن اردهـال از جـان ببوسید
عطــر حسیـــن وکربــلا از آن ببوییـد
این جا مزارعاشقــان سیـنـه چـاک است
گل های پر پر گشته اندر زیر خاک است
این جا تمـــام سینه چاکان روسپیدنـد
ازحق ندای ارجعـــی وقتی شنیـدنـد
این جا نمــاز عشـق شور دیگـری داشت
موسی بن عمران بود وطور دیگری داشت
این جا تن سلطـــان علی شـد پــاره پــاره
زخم وجــراحاتــش فــزون شد از ستـاره
این جا بیــابــان بـــــود ودشت کربلا بود
سوز عطــش بــــود و نــوای نینوا بود
این جــا زدربنـد «رهــق*»خون گشته جاری
از کــوه ازنــاوه به پــا شــــد ســوگــواری
این جــا صــدای نـالــه زهــرا شنیــدنــد
گویی بــه دامــان وصــال خود رسیدند
این جا نهــال سبــز بــاقـــر را شکستنــــد
قلـــب امــام پنجمیــــن از کینــــه خستنــد
این جـا بـــه پیشـانی او تیــــر جفـا خــورد
برجبهه ی او نـه، بـه قلـب مصطفی خورد
این جـا نـه خواهـر بـود ونــه مـادر کنارش
زن های فین وخـــاوه گشته سـوگـــوارش
این جــا برایش اشک قـــالـی شــد روانه
قــالــی بــود یـــــادآورش درهــــر زمـانـه
این جــا زفـیـنیـن و زکاشـان تــا رسیـدنــد
بی سر تن سلـطـان عـلی آن لحظه دیدند
این جا فغان وناله ها در دشت وصحراست
روی زمیـن سلطان علی فرزند زهـراست
این جا همه با اشک ونــاله دم گــرفتنـد
درمـاتـم سلطـان علـی مـاتـم گـرفتنـد
این جـا به قـاب قوس اوادنـی رسیـدند
از ما رهــا گشتــه بــه اوحینا رسیدنـد
این جا به (مقـداد) از خدا لطف جلی شد
این مثنــوی تقـدیم بـر سلطان علـی شد.