سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید حسن خاکی

 

دنباله سفرنامه هشتم مرداد1357

آشنایی با فرهنگ مردم طیب آباد

 

 

سرزمین سیب و سرب (4)

غذای شیر جوش چوپانان

نزدیک ظهر بود.به مغازه رستمی رفتیم. تا مشتری ها را راه بیندازد، گوشه ای نشستیم ومنتظر شدیم. یکی آمد که می گفتند شغلش چوپانی است، سر صحبت را با او باز کردیم .بحث دامداری را پیش کشیدیم و از کسب و کار و خاطراتش پرسیدیم. در مورد غذای مخصوص چوپانان که شیر جوش نام دارد، مطلب جالبی را تعریف کرد:

مرد چوپان

چوپانان ظهر که می شود، لب جویی می نشینند و ظرف مسی خود را از توبره بیرون می آورند و شیر گوسفندی را می دوشند و بعد تپّاله ی گاوها را جمع می کنند و آن ها را آتش می زنند و مقداری سنگریزه ی درشت روی آتش می ریزند و صبر می کنند تا حسابی داغ و سوزنده شود . بعد سنگریزه های تفتیده را یکی یکی بر می دارند و توی ظرف شیر می ریزند و مقداری هم قره قوروت به عنوان مایه به آن اضافه می کنند. سنگ ها شیر را به جوش می آورند و آب آن را تبخیر می کنند به طوری که شیر کم کم حالت سفتی به خود می گیرد. هر سنگی هم که حرارت خود را از دست بدهد، با انبر آن را بیرون می آورند وبه جایش سنگ داغ دیگری می گذارند تا سرانجام شیر و قره و قوروت با هم مخلوط می شود و شکل ماست چکیده به خود می گیرد. در آخر هم هرچه سنگ داخل ظرف است بیرون می ریزندوغذای به دست آمده را که لذیذ و مقوی است با نان میل می کنند. این غذا، شیرجوش نام دارد.

بعد هم حسابی بازار نامگذاری های دامداری را داغ کردیم تا اطلاعات زیر به دست آمد:

شیر پالَه به پارچه ای گفته می شود که با آن شیر را صاف می کنند.

« توقولی » بره ی ماده ی یک ساله .

« شیشک »بره ی ماده ی دو ساله .

« اِوگَچ » بره ی نر دو ساله به بالا .

تی تی  یعنی بزغاله

« چَپُّش » بزغاله ی دو ساله .

« تَگَه» بزغاله ی نر دو ساله به بالا .

« نُووَر » گوساله ی ماده ی دو ساله .

« جُنِه گاب » گوساله ی نر دو ساله .

مادگو یعنی گاومیش ، گاو ماده.

یارو یعنی روباه، به آدم بدجنس هم گفته می شود.

اِوِس یعنی آبستن ، باردار.

کِرار یعنی کٌره (بچه ی الاغ).

هَرزاُغُل یعنی  پهن اُلاغ .

« هُولی» یا « هیلی»  کرّه خر دوساله .

 

 به گاو یا گوسفند ماده که نازاست یا یک سال گذشته و نزاییده « قِسِّر» می گویند.همین اصطلاحی که در زبان عامیانه کاربرد دارد وگفته می شود فلانی قِسِر در رفته از همین جا گرفته شده است در مفهوم بارمسؤولیت برنداشتن یا از گرفتاری خلاص شدن.

منظره ی روستا

 

چند نفر نیز کمک کردند و ما توانستیم، اسامی دیگری را به ثبت برسانیم. در منزل رستمی هم بعد از ناهار این مجموعه کامل شد:

قُرقُرک به  مرغ مگس خوار گفته می شود.

کینیلَ مگس یعنی  کندوی زنبورهای قرمز گزنده.

 اِسپِز به شپش گفته می شود.

میلیچ نام گنجشک است و می گفتند که ترک ها هم ملوچ می گویند.

میلیچ سیا به پرنده ی سارگفته می شود.

قوش  نام شاهین است.

بی قوش  نام جغد است.

سیگیل خورَک نام نوعی ملخ است.

پَخچِه / پَخشه  همان پشه است.

چُسِنَک  نام سوسک صحرائی،سرگین گردان، نام ادبی آن جُعَل است .

غِلاغ  همان کلاغ است.

بودبودَک نام هدهد( شانه به سر) است.

کاسَه پُشت همان لاک پشت است.

قورماغَه همان قورباغه است.

قاشق کَله ، بچه قورباغه است.

کلا تِقِنَه نام خار پشت (جوجه تیغی) است.

جَدِ کربلا عنوانی است برای حشره ی  کفش دوزک.

موروچانَه به لهجه محلی یعنی  مورچه .

جیجَه به لهجه محلی یعنی  جوجه.

چُقُلی یعنی فضله مرغ.

یک ساعت مانده به غروب، از منزل رستمی بیرون آمدیم تا به منزل وجیه الله برویم. مجید برای استمرار ارتباط ، این آدرس را در اختیارم گذاشت که با هم مکاتبه داشته باشیم: خمین، مسافربری ایران - مشهد، جناب آقای اسدالله قهرمانی، قبول زحمت فرموده در قریه طیب آباد بدهید به مجید رستمی یا عباس قدمی.

این خواسته هرگز میسر نشد؛ چون من آن سال مهر ماه  وارد دانشسرای راهنمایی تهران شدم .بعد هم اعتصابات و تظاهرات سراسری انقلاب اوج پیدا کرد . فعالیت های پس از پیروزی انقلاب در دانشسرا هم مزید بر علت شد. پس از آن نیز در مهرماه سال 59 راهی سیستان و بلوچستان شدم. یک وقت خبر شدم که محمد حسین رستمی عازم جبهه شده و به خیل شهدا پیوسته است. من هم نیمه دوم سال 1363 به کاشان باز گشتم و مشغله های دیگری جایگزین فعالیت های قبلی شد.


نوشته شده در شنبه 94/1/22ساعت 5:40 عصر توسط احمد فرهنگ| نظرات ( ) |