شهیدی که یادآور یحیای زکریا (ع)بود! مرشدعزیزالله خاکی اهل خمین و مقیم روستای روغنی پس از فوت همسر اوّل خود به طور کلی تنها شد. سال ها بود که چهار فرزندش در کاشان ازدواج کرده بودندو به دلخواه خود این شهررا محل دائمی سکونت خود قرار داده بودند.گرچه گاهی به کاشان مسافرت می کرد و مدتی را در منزل داماد خود استاد ناصر خشایی و یا در منزل پسران خود غلام رضا و علی رضا و حسین خاکی می گذراند؛امّا همیشه مرغ دلش در منطقه ی خمین پرواز می کرد،چرا که مجالس روضه خوانی و وعظ و ارشاد روستاهای اطراف با نفس گرم او رونق می یافت. او هنرمندی توانا نیز بود و از طریق پرده خوانی،رزق و روزی خود را به دست می آورد. فرزندانش که وضع را بدین منوال دیدند،آستینی بالا زدند و همسری برایش گرفتند. مرشدعزیزالله در میانسالی برای بار دوم ازدواج کرد . خداوند به اوفرزند پسری عنایت کرد که همه را به یاد حضرت زکریا و حضرت یحیای او صلوات الله علیهما انداخت.چرا که باور کردنی نبودکه این مرد سالخورده بعد از گذشت شصت سال و گذراندن چند سال تنهایی صاحب پسری خوش صورت و نبکو سیرت شود. می دانیم که دو فرشته برای مجازات قوم لوط اول به سراغ حضرت ابراهیم(ع) رفتند و به او مژده دادند که همسر نازایش ساره در سن کهولت صاحب فرزندی خواهد شد و این معجزه اتفاق افتاد و خداوند از طریق ساره (س)، حضرت اسحاق(ع) را به او عطا کرد. همین معجزه در مورد حضرت زکریا(ع) نیز اتفاق افتاد و در نود سالگی خداوند حضرت یحیی(ع) را به او عنایت کرد که مبشّر حضرت عیسی(ع) شد. مرشدعزیزالله نیزتقریباً سالخورده بود که خداوند به او پسری عطا کرد که نامش را حسن گذاشتند. حسن نیز فرجامی چون حضرت یحیی (ع) را یافت و آن شهادت در راه خدا برای استقرار ارزش های الهی بود.گرچه مقام انبیا بسیار والاست اما رهروان نیز می توانند با مقام شهادت تا آن جا که می توانند خود را به آن ها نزدیک نمایند. این داستان ادامه دارد.