سفارش تبلیغ
صبا ویژن

شهید حسن خاکی

متن کامل تعزیه درویش کابلی

 (بخش سوم)

 

 

نسخه قزاآن تعزیه درویش کابلی

تعزیه شهادت درویش کابلی نسخه ی قزاآن قمصر کاشان متعلق به 150 سال پیش

درویش کابلی:

 وای بر من این حکایت چیست می بینم عیان؟

امام :

 این حکایت با من است و نی تعجب اندر آن

درویش کابلی:

 کیستند ای شاه این لشگر چو دیو و اهرمن؟

امام :

 ایستادند این سپه یکسر به قصد جان من

درویش کابلی:

 نوجوانانی بینم در میان خون همه

امام :

 آن جوانان منند ونسل پاک فاطمه

درویش کابلی:

 نوخطی بینم میان خون چو ماه انور است

امام :

 آن جوان هجده ساله علی اکبر است

درویش کابلی:

 پهلوانی پاره پاره هر دو دست از تن جداست؟

امام :

 آن بود عباس من، آن بازوی شیرخداست

درویش کابلی:

 در میان خون زند یک نوجوانی دست و پا

امام :

 آن بود داماد من، آن قاسم نوکدخدا

درویش کابلی:

 یک صغیری هست با قنداقه اندر خون طپان

امام :

 آه علی اصغر من ، کودک شیرین زبان

(ادامه دارد...)

 


نوشته شده در یکشنبه 94/3/24ساعت 9:39 عصر توسط احمد فرهنگ| نظرات ( ) |